جدول جو
جدول جو

معنی جامه کندن - جستجوی لغت در جدول جو

جامه کندن
جامه از تن جدا کردن
تصویری از جامه کندن
تصویر جامه کندن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نامه کردن
تصویر نامه کردن
نامه نوشتن: (وچاکر او ابومنصور المعمری بفرمان اونامه کردوکس فرستاد بشهرهای خراسان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان کندن
تصویر جان کندن
در حال مرگ بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان کندن
تصویر جان کندن
در حال مرگ بودن، کنایه از تحمل کردن سختی، تلاش بسیار کردن، برای مثال مرد غرقه گشته جانی می کند / دست را در هر گیاهی می زند (مولوی - ۱۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جان کندن
تصویر جان کندن
((کَ دَ))
مردن
فرهنگ فارسی معین
محلی در سر حمام که جامه ها را در آنجا از تن در آورند و داخل حمام شوند جامه خانه گرمابه سربینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامه کن
تصویر جامه کن
جایی در حمام که در آن، لباس ها را از تن درمی آورند و داخل حمام می شوند، رخت کن، سربینه، کنایه از دزد، برای مثال چیست نام این وزیر جامه کن / قوم گفتندش که نامش هم حسن (مولوی - ۵۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جامه کن
تصویر جامه کن
((~. کَ))
سربینه، رخت کن حمام
فرهنگ فارسی معین